به مانند نوح.
میخواهم بشکافم
دریای احساساتم را.
وجودم را نمایان کنم. غرق شوی در من
معجزه کنم. نورشوی
تا ببینمت. کور شوم از تابش وجودت.
عصا شوی. بگیرَمت. تا دیگر نیستی در کار نباشد.
راستش امروز باران آمد و دوباره نیستی ات را به رخ کشید
و دریایی از نبودنت غرق ام کرد.
پی نوشت:در اولین فرصت بدست آمده به پیشنهاد یکی از همنوردان عزیز و آرش جان
تمام نوشته هامو میخوام در قالب کتاب چاپ کنم.
فعلا فرصت افتادن دنبال کاراشو ندارم ولی در چند ماه آینده حتما بایک ناشر صحبت خواهم کرد.
درباره این سایت